امروز همه تویی و فردا همه تو
رباعیاتی از حضرت شیخ ابوسعید ابوالخیر رحمة الله علیه
حضرت ابوسعید ابوالخیر میهنی (رح) یکی از بزرگترین عرفای اسلام می باشد که با دیدگاه ها و نظرات و عرفان خویش ، غوغایی و محشری در میان اهل ظاهر و بی نصیبان از حضرت دوست به پا کرد . وی در ادبیات فارسی ، به رباعیاتش مشهور و معروف است . همان طور که می دانیم رباعی قالبی از شعر است که مخصوصا عرفا بدان توجه ویژه ای داشته اند و بسیاری از ایشان ، حالات و سکنات و درونیات خویش را در این قالب شعری به ودیعه نهاده اند . وزن این قالب شعری لا حول ولا قوة الا بالله است . چیزی که باید دانست این است که رباعی با دوبیتی فرق دارد و مهمترین فرق آن ، جدا از اختلاف وزنی ای که دارند ، هجای آغازین آن است که در دوبیتی این هجا کوتاه است و در رباعی بلند و کشیده . حضرت ابوسعید ابوالخیر (رح) ، بنا به گفته خود بسیاری از این رباعیات را از زبان پیر و مراد خود حضرت شیخ ابوالقاسم بشر یاسین(رح) شنیده است و انتساب همگی این رباعیالت به شخص ابوسعید ، بنا بر گفته ی دکتر شفیعی کدکنی ، اشتباه است . ایشان تنها چند رباعی را به خود ، منتسب می داند و باقی را از زبان شیخ ابوالقاسم بشر یاسین(رح) روایت می کند . اینک چند رباعی از حضرت ابوسعید ابوالخیر (رح)
من بودم دوش و آن بت بنده نواز از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید شب را چه گنه ، حدیث ما بود دراز
ای در دل من اصل تمنا همه تو وی در سر من ، مایه ی سودا همه تو
هر چند به روزگار می نگرم امروز همه تویی و فردا همه تو
گفتم چشمم ، گفت به راهش می دار گفتم جگرم ، گفت پُر آهش می دار
گفتم که دلم ؟ گفت چه داری در دل ؟ گفتم غم تو ، گفت نگاهش می دار
از شبنم عشق ، خاک آدم گل شد بس فتنه و شور در جهان حاصل شد
سر نشتر عشق ،بر رگ روح زدند یک قطره ی خون چکید و نامش دل شد